1- آب, آب می جوره, آب گودال را!
اصطلاحا به مفهوم اینه که, هر کسی به دنبال همرنگ و همجنس خویش است, و در نهایت به دنبال هدفی خاص, چنان که شاعر می فرماید:
کبونر با کبوتر, باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
2-آب توی دلش نجنبه!
با تعبیر مصدری «آب توی دل نجنبیدن!» کنایه از آهسته راه رفتن
3-آبِ روی دلِ کسی را خوردن!
با تعبیر مصدری: غمخوار کسی بودن، با کسی همدردی کردن.
4-آبِ زیر کاه بودن!
با تعبیر مصدری: مرموز بودن.
5-آبشه کشیدیم چُلو شد!
این اصطلاح در مقام طفره رفتن از دادن پاسخ آورده می شود.
مثال: بالاخره کار فلانی چطو شد؟
_آبشه کشیدیم چلو شد!
6-آب میره رو آبادی!
اصطلاحاًًً به مفهوم این که: پول همیشه به طرف انسان پولدار می رود.
مترادف آن به تعبیر مصدری: آب رو کوزه پر رفتن. [ مربوط به شهرهای : خِرامه و کُربال]
7-آب می ریزه, گلاب ور می داره!
اصطلاحی که در مقام تعریف از کدبانو بودن زن خانه دار آورده می شود.
توضیح: از دوران قدیم سوغات متنوع شیراز برای مسافران و جهانگردان جاذبه های خاصی داشته است. یکی از این سوغات ها، گلاب و عرقیات معطر است که شهرتی فراگیر دارد. علاوه بر میمند که گلاب آن مشهور است، حکایت از نقش و تأثیر این صنعت در زندگی مردم آن دارد.
8-آدم پیش نُوک همیشه تُوپوزی [تو دهنی] می خوره!
انسان فوضول در هر جا تو دهنی [و یا تو ذهنی] می خورد!
9-آدم دیوونه خودش خجل نی، دور و بری یاش خجلن!
«آدم دیوانه خودش خجالت نمی کشد، اطرافیانش شرمنده می شوند!»
معمولأ هنگامی از این اصطلاح استفاده می کنند که فردی در میان جمع کار زشتی را مرتکب شود و اصطلاحأ «ککش هم نگزد!» [ مربوط به شهرهای : خِرامه و کُربال]
10-آدم راه رسید!
اصطلاحأ هنگامی آورده می شود که شخصی بخواهد خدمتی را برای دیگران انجام دهد و یا تحفه ای عطا کند، اما در همان لحظه و در حضور آ« فرد بلافاصله پشیمان شود. البته مترادف ضمنی آن را می توان ضرب المثل:
«خر گوزید، کرایه بار باطل شد» را هم فرض کرد.
11- آدم کُ.. گشاد عقل چل تا وزیر داره!
اصطلاحی که در مقام هجو و کنایه در مقابل افراد تنبلی که در هر امری اظهار فضل و عقیده می کنند، آورده می شود.
12-آردُمه بیختُم، غربالُمه اُویختُم!
«آا بیختم، غربالم را آویختم!»
این اصطلاح بیشتر تکیه ملام افراد مسن است و کنایه از این که کارهایی را که شما میخواهید انجام دهید، قبلاً ما انجام داده ایم.
13-آسمون جُل و قاطمه رکاب!
اصطلاحی است که در مورد بی خانمانی توأم با مسئولیتی می گویند.
14-آسیابش می جنبه!
اصطلاحی اسن که در مورد افراد شکم پرست که مرتب مشغول چنچنه می باشند، آورده می شود. توضیح: چنچنه= چَر چَر کردن
15- آش بُو جاشه!
«آش با جاش [ظرفش] است!»
اصطلاحی است که درمقام بُهت و ناباوری زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که مقداری غذای نذری به درب منزل کسی برده باشند، اما طرف مقابل ظرف آن را به صاحبش برنگرداند. در همین راستا اصطلاحی دیگر نیز به کار می رود که از این قرار است: «ماس بو طاسه!»
16-آشپزخونه که پُر و پِیمون باشه، گربه هم آشپز می شه!
این ضرب المثل کنایه از این مفهوم دارد که کسی که خود استعداد و هنر چندانی ندارد اما از امکانات مادی بسیار برخوردار است چه بسا به موفقیت هایی نسبی هم دست یابد. [ مربوط به شهر : بَوانات و حومه]
17-آش رُورُوک، حَبِ تِرتِرک!
«آش آبکب، حب اسهال»
معمولا این اصطلاح در مورد افرادی آورده می شود که بدون انگیزه و یا با انگیزه به طور متوالیبه جای مشخصی رفت و آمد داشته باشند.
توضیح: به نظر می آید در ابتدا از این اصطلاح چنین معنایی به ذهن مُتُبادر نمی شود. اصل این اصطلاح به این صورت بوده است: «مثل کسی که که آش رُورُوک، حَبِ تِرتِرک خورده است!» که به اختصار و گفتن: آش رُورُوک، حَبِ تِرتِرک، مخاطب شیرازی به خوبی اصل مطلب را در می یابد.
مثال: فرهاد مثل آشرُورُوک، حَبِ تِرتِرک هی می رود و می آید!
18-آفتابوی مَچّدِ وکیلم هم زنجیل گردنشونه!
«آفتابه های مسجد وکیل هم زنجیر به گردنشان است!»
اصطلاحاً در مقام این که شخصی بخواهد به دیگری تفهیم کند که من [یا ما] دیوانه تر از تو هستیم، آورده می شود.
توضیح: سابقاً که هنوز هم برای آفتابه های مسین کاربرد داشت، در دستشویی مساجد از آن استفاده می شد، و برای جلوگیری از به سرقت را، دسته های آن را به وسیله زنجیری ب لوله آب می بستند.
19- آفتابه لگن هَف دس، شام و ناهارهیچّی!
اصطلاحی هجوآمیز در مورد سنگ تمام گذاشتن در امور بی ارزش، و انجام ندادن کار اصلی.
20-آقو بیمیره یه گِرده، ننه بیمیره یه گِرده، یه گِرده برنگرده!
«آقات بمیرد یک گِرده، خانم بمیرد یک گِرده، یک گِرده برنگرده!»
اصطلاحی که در مقام نارضایتی از وضع موجود که هیچ تغییری درآن حاصل نشود، آورده می شود.
حکایت: عده ای غلام و کنیز در خانه ی تاجر خسیسی به خدمت مشغول بودند. تاجر به دلیل خست ذاتی اش به عنوان غذای روزانه به غلامان و کنیزان هیچ گاه بیش از یک قرص نان نمی داد تا این که روزی همسر تاجر به مرضی صعب دار فانی را وداع گفت. کنیزی به دیگر غلامان گفت: دل خوش دارید که به مرگ بانوی خانه، نان و خورشتی دو چندان خوریم و دلی ازعزا درآوریم. اما در عمل چنین نشد و همان یک قرص نان بین آن ها تقسیم شد. مدتی گذشت تا این کههنگام عروسی پسر تاجر شد. این بار هم علی رغم آن که غلامان و کنیزان پیش بینی ولیمه ای مفصل را می کردند، چیزی بر یک قرص نان افزوده نشد. مدتی گذشت و تاجر را مرضی به غایت سخت رسید که هر لحظه بیم مرگ او می رفت. کنیزی به دیگر غلامان گفت: دلخوش دارید که با مرگ تاجر غذایی شایسته خواهیم خورد. غلامی در جواب گفت: «آقو بیمیره یه گِرده، ننه بیمیره یه گِرده، یه گِرده برنگرده!»
21-آقو نبود، آقو شد، او وقت نبود، حالو شد!
به منظورشوخی به جوانانی می گویند که ادعای بزرگی و مردی دارند.
22-آه صفی الله نداره!
کنایه از بیش از انداره فقیر بودن. مترادف « آه ندارد که با ناله سودا کند!»
مثال: بیچاره آه صفی الله در بساطش نیست.
23-از تو که تک قرون بدی/از من که قرتموم بدم!
اصطلاحاً در تفهیم پول از تو و خدمت از من به کار برده می شود. در همین راستا اصفهانی ها می گویند: «از تو عباسی، از من رقاصی.» تهرانی ها نیز می گویند: «بی مایه قطیر است.» علاوه بر این خواجه حافظ شیرازی نیز فرموده است: «ارادتی بنما تا سعادتی ببری.»
24-از تُو قُوطیش در میاره!
«از خودش حرف در می آورد!» کنایه ای در مورد افراد دغل باز.
25-از حُر شهید تا قاسم نوداماد!
اصطلاحأ در مورد مقام گفت و گو و جا نگذاشتن نکته های نا گفته، آورده می شود.
در همین رابطه اصطلاحات دیگری نیز کاربرد دارد که به این گونه است:
1_ از سیر تا پیاز!
2_از سفیدی گچ تا سیاهی ذغال!
26-از خود راه بُردار نبودن!
با تعبیر مصدری: به خود امید نداشتن. راهی به جایی نداشتن. در خود و از خود ندیدن. [مربوط به حومه شهر کازرون]
27-از در خَلو حاجت طلبید!
«از درب توالت حاجت طلبید!»
کنایه از این دارد که حاجتش را از کسی خواست که ارزش آن را نداشت.
28-اَرمن و بَرمن، عُدّه ی همه بر من!
«مال ارمنی و برهمنی، همه مال من!»
اصطلاحی کنایه آمیز در مورد کسانی که مال مردم را مال خودشان می دانند و در همه حال خود را در مال دیگران ذی حق می دانند.
29-از رندی پرسیدن: مار تخم می ذاره یا بچه می زاد؟ گفت: ازی دم بریده هر چی بگی برمیاد!
اصطلاحی است که درباره ی افرادی که اعمالشان غیر متنظره و غیر قابل پیش بینی است، گفته می شود.
30-ازش گفتن ساز بزن، گفت: چنه ی پام ترکیده!
اصطلاحأ هنگامی گفته می شود که شخصی برای انجام ندادن امری یک بهانه ی بی ربط و واهی بیاورد. [کُرّه ای، از توابع سیدان]
1 مرداد 90 .
اصطلاحا به مفهوم اینه که, هر کسی به دنبال همرنگ و همجنس خویش است, و در نهایت به دنبال هدفی خاص, چنان که شاعر می فرماید:
کبونر با کبوتر, باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
2-آب توی دلش نجنبه!
با تعبیر مصدری «آب توی دل نجنبیدن!» کنایه از آهسته راه رفتن
3-آبِ روی دلِ کسی را خوردن!
با تعبیر مصدری: غمخوار کسی بودن، با کسی همدردی کردن.
4-آبِ زیر کاه بودن!
با تعبیر مصدری: مرموز بودن.
5-آبشه کشیدیم چُلو شد!
این اصطلاح در مقام طفره رفتن از دادن پاسخ آورده می شود.
مثال: بالاخره کار فلانی چطو شد؟
_آبشه کشیدیم چلو شد!
6-آب میره رو آبادی!
اصطلاحاًًً به مفهوم این که: پول همیشه به طرف انسان پولدار می رود.
مترادف آن به تعبیر مصدری: آب رو کوزه پر رفتن. [ مربوط به شهرهای : خِرامه و کُربال]
7-آب می ریزه, گلاب ور می داره!
اصطلاحی که در مقام تعریف از کدبانو بودن زن خانه دار آورده می شود.
توضیح: از دوران قدیم سوغات متنوع شیراز برای مسافران و جهانگردان جاذبه های خاصی داشته است. یکی از این سوغات ها، گلاب و عرقیات معطر است که شهرتی فراگیر دارد. علاوه بر میمند که گلاب آن مشهور است، حکایت از نقش و تأثیر این صنعت در زندگی مردم آن دارد.
8-آدم پیش نُوک همیشه تُوپوزی [تو دهنی] می خوره!
انسان فوضول در هر جا تو دهنی [و یا تو ذهنی] می خورد!
9-آدم دیوونه خودش خجل نی، دور و بری یاش خجلن!
«آدم دیوانه خودش خجالت نمی کشد، اطرافیانش شرمنده می شوند!»
معمولأ هنگامی از این اصطلاح استفاده می کنند که فردی در میان جمع کار زشتی را مرتکب شود و اصطلاحأ «ککش هم نگزد!» [ مربوط به شهرهای : خِرامه و کُربال]
10-آدم راه رسید!
اصطلاحأ هنگامی آورده می شود که شخصی بخواهد خدمتی را برای دیگران انجام دهد و یا تحفه ای عطا کند، اما در همان لحظه و در حضور آ« فرد بلافاصله پشیمان شود. البته مترادف ضمنی آن را می توان ضرب المثل:
«خر گوزید، کرایه بار باطل شد» را هم فرض کرد.
11- آدم کُ.. گشاد عقل چل تا وزیر داره!
اصطلاحی که در مقام هجو و کنایه در مقابل افراد تنبلی که در هر امری اظهار فضل و عقیده می کنند، آورده می شود.
12-آردُمه بیختُم، غربالُمه اُویختُم!
«آا بیختم، غربالم را آویختم!»
این اصطلاح بیشتر تکیه ملام افراد مسن است و کنایه از این که کارهایی را که شما میخواهید انجام دهید، قبلاً ما انجام داده ایم.
13-آسمون جُل و قاطمه رکاب!
اصطلاحی است که در مورد بی خانمانی توأم با مسئولیتی می گویند.
14-آسیابش می جنبه!
اصطلاحی اسن که در مورد افراد شکم پرست که مرتب مشغول چنچنه می باشند، آورده می شود. توضیح: چنچنه= چَر چَر کردن
15- آش بُو جاشه!
«آش با جاش [ظرفش] است!»
اصطلاحی است که درمقام بُهت و ناباوری زمانی مورد استفاده قرار می گیرد که مقداری غذای نذری به درب منزل کسی برده باشند، اما طرف مقابل ظرف آن را به صاحبش برنگرداند. در همین راستا اصطلاحی دیگر نیز به کار می رود که از این قرار است: «ماس بو طاسه!»
16-آشپزخونه که پُر و پِیمون باشه، گربه هم آشپز می شه!
این ضرب المثل کنایه از این مفهوم دارد که کسی که خود استعداد و هنر چندانی ندارد اما از امکانات مادی بسیار برخوردار است چه بسا به موفقیت هایی نسبی هم دست یابد. [ مربوط به شهر : بَوانات و حومه]
17-آش رُورُوک، حَبِ تِرتِرک!
«آش آبکب، حب اسهال»
معمولا این اصطلاح در مورد افرادی آورده می شود که بدون انگیزه و یا با انگیزه به طور متوالیبه جای مشخصی رفت و آمد داشته باشند.
توضیح: به نظر می آید در ابتدا از این اصطلاح چنین معنایی به ذهن مُتُبادر نمی شود. اصل این اصطلاح به این صورت بوده است: «مثل کسی که که آش رُورُوک، حَبِ تِرتِرک خورده است!» که به اختصار و گفتن: آش رُورُوک، حَبِ تِرتِرک، مخاطب شیرازی به خوبی اصل مطلب را در می یابد.
مثال: فرهاد مثل آشرُورُوک، حَبِ تِرتِرک هی می رود و می آید!
18-آفتابوی مَچّدِ وکیلم هم زنجیل گردنشونه!
«آفتابه های مسجد وکیل هم زنجیر به گردنشان است!»
اصطلاحاً در مقام این که شخصی بخواهد به دیگری تفهیم کند که من [یا ما] دیوانه تر از تو هستیم، آورده می شود.
توضیح: سابقاً که هنوز هم برای آفتابه های مسین کاربرد داشت، در دستشویی مساجد از آن استفاده می شد، و برای جلوگیری از به سرقت را، دسته های آن را به وسیله زنجیری ب لوله آب می بستند.
19- آفتابه لگن هَف دس، شام و ناهارهیچّی!
اصطلاحی هجوآمیز در مورد سنگ تمام گذاشتن در امور بی ارزش، و انجام ندادن کار اصلی.
20-آقو بیمیره یه گِرده، ننه بیمیره یه گِرده، یه گِرده برنگرده!
«آقات بمیرد یک گِرده، خانم بمیرد یک گِرده، یک گِرده برنگرده!»
اصطلاحی که در مقام نارضایتی از وضع موجود که هیچ تغییری درآن حاصل نشود، آورده می شود.
حکایت: عده ای غلام و کنیز در خانه ی تاجر خسیسی به خدمت مشغول بودند. تاجر به دلیل خست ذاتی اش به عنوان غذای روزانه به غلامان و کنیزان هیچ گاه بیش از یک قرص نان نمی داد تا این که روزی همسر تاجر به مرضی صعب دار فانی را وداع گفت. کنیزی به دیگر غلامان گفت: دل خوش دارید که به مرگ بانوی خانه، نان و خورشتی دو چندان خوریم و دلی ازعزا درآوریم. اما در عمل چنین نشد و همان یک قرص نان بین آن ها تقسیم شد. مدتی گذشت تا این کههنگام عروسی پسر تاجر شد. این بار هم علی رغم آن که غلامان و کنیزان پیش بینی ولیمه ای مفصل را می کردند، چیزی بر یک قرص نان افزوده نشد. مدتی گذشت و تاجر را مرضی به غایت سخت رسید که هر لحظه بیم مرگ او می رفت. کنیزی به دیگر غلامان گفت: دلخوش دارید که با مرگ تاجر غذایی شایسته خواهیم خورد. غلامی در جواب گفت: «آقو بیمیره یه گِرده، ننه بیمیره یه گِرده، یه گِرده برنگرده!»
21-آقو نبود، آقو شد، او وقت نبود، حالو شد!
به منظورشوخی به جوانانی می گویند که ادعای بزرگی و مردی دارند.
22-آه صفی الله نداره!
کنایه از بیش از انداره فقیر بودن. مترادف « آه ندارد که با ناله سودا کند!»
مثال: بیچاره آه صفی الله در بساطش نیست.
23-از تو که تک قرون بدی/از من که قرتموم بدم!
اصطلاحاً در تفهیم پول از تو و خدمت از من به کار برده می شود. در همین راستا اصفهانی ها می گویند: «از تو عباسی، از من رقاصی.» تهرانی ها نیز می گویند: «بی مایه قطیر است.» علاوه بر این خواجه حافظ شیرازی نیز فرموده است: «ارادتی بنما تا سعادتی ببری.»
24-از تُو قُوطیش در میاره!
«از خودش حرف در می آورد!» کنایه ای در مورد افراد دغل باز.
25-از حُر شهید تا قاسم نوداماد!
اصطلاحأ در مورد مقام گفت و گو و جا نگذاشتن نکته های نا گفته، آورده می شود.
در همین رابطه اصطلاحات دیگری نیز کاربرد دارد که به این گونه است:
1_ از سیر تا پیاز!
2_از سفیدی گچ تا سیاهی ذغال!
26-از خود راه بُردار نبودن!
با تعبیر مصدری: به خود امید نداشتن. راهی به جایی نداشتن. در خود و از خود ندیدن. [مربوط به حومه شهر کازرون]
27-از در خَلو حاجت طلبید!
«از درب توالت حاجت طلبید!»
کنایه از این دارد که حاجتش را از کسی خواست که ارزش آن را نداشت.
28-اَرمن و بَرمن، عُدّه ی همه بر من!
«مال ارمنی و برهمنی، همه مال من!»
اصطلاحی کنایه آمیز در مورد کسانی که مال مردم را مال خودشان می دانند و در همه حال خود را در مال دیگران ذی حق می دانند.
29-از رندی پرسیدن: مار تخم می ذاره یا بچه می زاد؟ گفت: ازی دم بریده هر چی بگی برمیاد!
اصطلاحی است که درباره ی افرادی که اعمالشان غیر متنظره و غیر قابل پیش بینی است، گفته می شود.
30-ازش گفتن ساز بزن، گفت: چنه ی پام ترکیده!
اصطلاحأ هنگامی گفته می شود که شخصی برای انجام ندادن امری یک بهانه ی بی ربط و واهی بیاورد. [کُرّه ای، از توابع سیدان]
1 مرداد 90 .
0 نظرات:
ارسال یک نظر