Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...
محک

خوب، بد، چمران (گزارشی از زیباترین معبر شهری ایران)


خوب، بد، چمران ( گزارشی از بولوار چمران شیراز )


صدای زنگ ساعت ، ساعت 8 صبح، خیلی خوبه که بیدار شدم، شاید تو چند وقت اخیر این اولین جمعه ای باشه که زود بیدار میشم. فکر میکنم ارزششو داشته باشه. دوربینم و بر می دارم و آماده میشم. کفشای پیاده روی مو میپوشم و با چشمای نیمه بسته اما روحیه ای باز از خونه خارج میشم.
دستم از پنجره بیرونه و خنکی هوا رو لمس میکنم، راننده میگه چمران هم جزو مسیرشه. از لباساش پیداست اونم میخواد بیاد پیاده روی. چقدر خوشحالم بعد از مدت ها بازم چنین فرصتی پیدا کردم. اونم دربستی....
هرکاری کردم کرایه نگرفت. گفت کارش این نیست و چون مسیرش بوده منو هم سوار کرده، گفت اگه اینطوری برام سخته کرایه رو بریزم صندوق، واقعا که هوای خیلی خوبیه، حرف نداره... مخصوصا وقتی صدای شور و نشاط و با هم بودن مردم توی گوشت باشه. قول میدم هر جمعه ای که شیراز بودم بازم بیام. بذار از همین حالا از این طرف خیابون دوربینو دربیارم و شروع کنم.

بولوار زیبایی بود، دارن جدولشو بلند تر میکنن، فکر کنم واسه اینه که ماشینایی که از روی سرعت گیرا می پرن نتونن برن لاین مخالف :دی، امیدوارم کارشون که تموم شد بازم زیبایی شو بهش برگردونن.
دستش درد نکنه اونی که چمران رو ساخت، روحش شاد. روح ما رو هم شاد کرد. و واقعا شادتره وقتی شور و نشاط و حضور مردم هم کنارش باشه، میبرتت به یه حال و هوای دیگه. هم بزرگترا رو می بینی هم کوچولوهایی که دیگه حالا مدرسشونم شروع شده اما مثه من تنبلی نکردن و تو برنامشون هنوزم صبح جمعه ها بیدارن.


چقدر که من از این کوچه خاطره دارم، ورودیه مسیری که از پشت چمران میره تا دیواره های سنگنوردی و رصدخونه....

اینجا شیراز ماست،و این هم باغ هاییه که این حال وهوا و این منظره زیبا رو به شهرمون بخشیده، دلم میخواد ساعت ها بشینم و به شهر خیره بشم. انبوه باغ هایی که خشکسالی و حتی منفعت مالی گلوشون رو سفت گرفته. نکنه دیر بشه؟ کم کم باید برگردم.

مشاهده عکس


زیاد بالا موندم، این پایین به نظر عوض شده. خلوت شده اما هنوزم هستن کسایی که از طبیعت استفاده میکنن.

دیگه اون شور و نشاط اول صبح نیست تا بهش سرگرم بشم و تازه چشمام داره بهتر میبینه. چیزایی میبینم که صبح اصلا متوجهشون نبودم. این، اون چمران صبح نیست. بی حرمتی ها تازه دارن جلوه می کنن.

مثل اینکه همه چمران رو یادشون رفته، حتی آسمونی که وقتی مهربون تر بود، جوی های آب، اینجا پر آب بود.

ولی همه ی این ها رو میشه گردن خشکسالی انداخت؟


یا ما هم داریم ظلم می کنیم بهش؟


البته اگه یکم سر دوربینو بچرخونم مشخص میشه که...

مشخص میشه که طرح زوج و فرد رو رو سطل آشغالام دارن اجرا میکنن و اگه سطل آشغالی هم باشه حسابی سرش شلوغه


زندگی باغ بلند رویاست (سنگ نوشته ورودی باغ) و این ها تصاویر "باغ رویا"ست...




نمیدونم چطوری ادامه بدم؟ بقیه رو خودتون ببینید.




اینم که از آژانس....


از بس چشمم تو دوربین بود نزدیک بود بیفتم تو این چاله، دستش درد نکنه هوشیارم کرد..


خوب، بد، چمران
امیدوارم به خودمون بیایم و متوجه باشیم این بولوار به نام دکتر چمران مزین شده، هر حرمت شکنی توی این بولوار حرمت شهید رو شکستنه، کم کاری هامون قدر نشناسی در قبال این بزرگ مرد معاصر ایرانه...

به امید روزی که هیچ کس به خود جرات نده پایتخت فرهنگ و تمدن رو جز شیراز بدونه.
11 مهرماه 1390