Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...
محک

متن کتیبه داریوش بزرگ در بیستون

ستون اول

٣-١ : من داريوش پادشاه بزرگ هستم ، پادشاه پادشاهان ، پادشاه پارس ، پادشاه ممالک بسيار ، پسر ويشتاسپ ، نوه آرش هخامنشی .

٦-٣ : پادشاه داريوش مي گويد : پدر من ويشتاسپ بود ، پدر ويشتاسپ آرشا ، پدر آرشا آريارمنه ، پدر آريارمنه چيش پيش و پدر چيش پيش هخامنش است .

٨-٦ : پادشاه داريوش مي گويد : در اين زمان همه ما را با نام هخامنشی می شناسند . زمان بسياری است که ما اشراف زاده بوديم و مدت زمان زيادی است که فاميل ما شاه بودند.


١١-٨ : پادشاه داريوش مي گويد : پيش از من 8 نفر از تبار ما شاه بودند . من نهمين هستم . من نهمين جانشين هستم که شاه شدم .

١٢-١١ : پادشاه داريوش مي گويد : به لطف اهورامزدا من يک شاه هستم . اهورامزدا اين پادشاهی را به من اعطا کرده است .

١٧-١٢ : پادشاه داريوش مي گويد : اين کشورها در مالکيت من هستند : به لطف اهورامزدا من پادشاه آنها هستم : پارس ، ايلام ، بابل ، آشور ، عربستان ، مصر ، تا فرا سوي دريا ، سارد ، ايونی ، ماد ، ارمنستان ، کاپادوکيه ، پارت ، دانگيان آری ، چوراسمی ، باختر ، سغد ، گندارا ، سيتی ، ساتاگيدی ، آراخوسيه ، ماکا . هر 23 کشور .


٢٠-١٧ : پادشاه داريوش مي گويد : اين کشورها به مالکيت من درآمدند . به لطف اهورامزدا آنها تبعه من هستند . آنها خراج خود را به من می دهند .

٢٤-٢٠ : پادشاه داريوش مي گويد : در اين کشورها مردی که وفادار بود ، او را پاداش دادم و آن را که بی وفا بود او را سخت کيفر دادم . به لطف اهورامزدا اين کشورها به قانون من احترام می گذارند . هر آنچه که من بگويم همان انجام خواهد شد .

٢٦-٢٤ : پادشاه داريوش مي گويد : اهورامزدا اين پادشاهی را به من اعطا نموده است . اهورامزدا به من کمک کرد تا اين [ پادشاهی ] را بدست آورم . تا اينکه من اين پادشاهی را تصاحب کردم . به لطف اهورامزدا من اين پادشاهی را نگه می دارم .


٣٥-٢٦ : پادشاه داريوش مي گويد : اين کارها بوسيله من انجام شد . بعد از اينکه در طالع من پادشاهی نوشته شد . يک پسر داريوش به نام کمبوجيه از فاميل ما در اينجا پادشاه شد . اين کمبوجيه يک برادر به نام برديا داشت که از همان پدر و مادر کمبوجيه بود .

پس کمبوجيه ، برديا را کشت . وقتی کمبوجيه برديا را کشت ، نگذاشت که خبر اين قتل به گوش مردم برسد . سپس کمبوجيه به مصر لشگر کشيد . وقتی توقف کمبوجيه در مصر طولانی شد ، مردم از انصاف دور شدند . سپس دروغی در کشور منتشر شد . در پارس ، در ماد ، و ساير کشورها .


٤٣-٣٥ : پادشاه داريوش مي گويد : سپس يک شخصی يک مغ به نام گومت از پاشيواديا به پا خواست . از نزديک يک کوه به نام آرکدريش . از آنجا ، 14 روز گذشته از ماه وياختيا به پا خواست . او به دروغ به مردم گفت : " من برديا ، پسر کوروش برادر کمبوجيه هستم " . پس تمام مردم دوباره بر عليه کمبوجيه شورش کردند و به او [ گومت ] پيوستند . در پارس ، ماد و ديگر کشورها . او پادشاهی را غصب کرد . 9 روز از ماه گرماپدا گذشته بود که او پادشاهی را غصب کرد . بعد کمبوجيه خودکشی کرد .


٤٨-٤٣ : پادشاه داريوش مي گويد : اين پادشاهی که گومتِ مغ از کمبوجيه گرفت ، اين پادشاهی برای زمان زيادی در فاميل ما بود . سپس گومتِ مغ آن را از کمبوجيه غصب کرد . او حکومت پارس و ماد و ساير کشورها را بدست آورد . او آنها را مستعمره خود کرد . او شاه شد .

٥٣-٤٨ : پادشاه داريوش مي گويد : هيچ مردی پيدا نشد ، نه از پارس ها ، نه مادها و نه کسی از خانواده ما که پادشاهی را از گومتِ مغ بازستاند . مردم خيلی از او می ترسيدند ، او افراد زيادی را کشت ، که سابقاً برديا را می شناختند . او به اين دليل آنها را می کشت : " برای اينکه می ترسم که آنها بدانند که من برديا ، پسر کوروش نيستم " .


٦١-٥٣ : مردم جرأت نمی کردند که به گومتِ مغ چيزی بگويند ، تا وقتی که من آمدم . پس من از اهورامزدا ياری خواستم . ده روز از ماه بگياريچ گذشت ، پس ، من ، با چند نفر ديگر گومتِ مغ را کشتيم و کسانی که حاميان اصلی او بودند را نيز . در يک قلعه به نام سکوویتاچ در محل نيسی در ماد اين اتفاق افتاد . پادشاهی را از او گرفتم . به یاری اهورامزدا من پادشاه شدم . اهورامزدا این پادشاهی را به من داد .


٧٢-٦١ : پادشاه داريوش می گويد: پادشاهیی را که از خاندان ما گرفته شده بود مانند قبل گردانیدم . پرستشگاههایی را که مغ گومت ویران کرده بود بنا کردم ، من چراگاهها و دام ها و رعیت ها را با اموالی که مغ گومت از مردم گرفته بود به  آنها باز گرداندم . من مردم پارس و ماد و دیگر کشورها را برقرار ساختم . من آنچه را که به تاراج رفته بود ، برگرداندم . اهورامزدا من را یاری داد . من توانستم تا خاندان خود را بر جای خود برگردانم . اهورامزدا مرا یاری داد تا نگذارم مغ گومت خانه ما را تصرف کند .


٨١-٧٢ : پادشاه داريوش می گويد: وقتی من گومات مغ را کشتم يک مرد به نام آترين پسر اپدرما در ايلام شورش کرد. اوبه مردم گفت : من پادشاه ايلام هستم . سپس مردم ايلام نافرمان شدند وازآترين پشتيبانی کردند. اوپادشاه ايلام شد ويک مرد بابلی به نام ندتبرپسر انرا در بابل شورش کرد. او به مردم به دروغ گفت " من نبوکر دراتخر پسر نبونت هستم سپس مردم بابل کلاً ً از ندنت بل پشتيبانی کردند. بابل شورش کرد او پادشاهی را در بابل تصرف کرد.


٨٣-٨١ : پادشاه داريوش مي گويد : من يک پيغام به ايلام فرستادم . آترين دست وپا بسته به نزد من آمد . من او را کشتم .

٩٠-٨٣ : پادشاه داريوش مي گويد : سپس من به سوی بابل رفتم ، به طرف ندنت – بل ، نيرويی که ندنت بل داشت در دجله جاي گرفت . جايی که آنها مستقر شدند و به خاطر آب (دجله) قابل کشتيرانی بود ( آب عميق بود ) . سپس من نيروهايم را با پوست حيوانات باد کرده( مشك ) حرکت دادم . براي يک قسمت شترها و برای قسمت ديگر من اسبها را تدارک ديدم . اهورامزدا مرا ياری داد ، به لطف اهورامزدا من از دجله گذشتم  . من شديداً اين نيروهای ندنت - بل را کوفتم . 26 روز از ماه اتريادی گذشته بود که ما جنگ را برديم . 

ستون دوم
٥-١ : پادشاه داريوش مي گويد : سپس ، ندينتوبل با تعدادي از سواران خود گريخت و به بابل بازگشت . پس من به بابل رفتم . به كمك اهورامزدا من بابل را گرفتم و ندينتوبل را نيز . من اين ندينتوبل را در بابل كشتم .
٧-٥ : پادشاه داريوش مي گويد : وقتي من در بابل بودم اين كشورها دوباره بر ضد من شورش كردند : پارس ، ايلام ، ماد ، آشور ، مصر ، پارت ، مارگيان (مرو) ،ساتاگيدي (سته گوش) و سكاييه .
۸-۱۱ : پادشاه داريوش مي گويد : يك نفر به نام مارتيا پسر تچينچخريچ ، در شهري به نام كوگنكا در پارس زندگي مي كرد ، در ايلام شورش كرد . او خود را به مردم چنين معرفي كرد : “ من اِمنيچ هستم . شاه ايلام “ .
۱۱-۱۳ : پادشاه داريوش مي گويد : من به ايلام بازگشتم . سپس ايلاميان به سوي من بازگشتند و بر مارتيا شورش كردند كه رئيس آنها بود و او را كشتند .
١٧-١٣ : پادشاه داريوش مي گويد ويك مرد به نام فرورتيچ ( فرائورت ) مادي درماد شورش كرد. وخود را به مردم چنين معرفي كرد :” من خچثريت هستم از فاميل هوخشتره “ سپس نيروي ماد كه درپلت بودند دوباره بر ضد من شورش كردند وبه دين فرئورت پيوستند . او در ماد شاه شد.
 : ١٨-٢٨ پادشاه داريوش مي گويد: نيرويي از پارس وماد كه تحت فرمان من بودند ، بسيار كم بود . سپس من نيرويي را اعزام كردم . يك پارسي به نام هيدارنه ، كه تبعه من بود به رياست آنها برگزيدم . سپس من به آنها گفتم : “برويد اين نيروي مادي را شكست بدهيد ، كه به فرمان من گوش نمي دهند “ سپس اين هيدارنه با لشگر راهي شدند . وقتي آنها به ماد رسيدند ، در يك شهر به نام مروخ در ماد با ماديها به نبرد پرداختند . آن كسي كه فرمانده مادها بود ، به آنجا نيامده بود . اهورامزدا مرا ياري كرد ، به ياري اهورامزدا نيروي من اين نيروي شورشي را در هم شكستند . ٢٧ روز از ماه اِنامكا گذشته بود . كه جنگ به سرانجام رسيد . سپس اين نيروي من در يك منطقه به نام كَمْپَدَ در ماد منتظر من ماندند تا زماني كه من به ماد رسيدم .

: ٣٦-٢٩ پادشاه داريوش مي گويد : يك ارمني به نام دادرچيچ ،كه تحت فرمان من بود ، او را فرستادم . بنابراين من به او گفتم : ” برويد و نيروهايي كه از من اطاعت نمي كنند ، به جاي خود بنشانيد . “ سپس دادرچيچ به راه افتاد. وقتي آنها به ارمنستان رسيدند شورشيان به هم پيوستند و به سوي دادرچيچ آمدند تا بجنگند . در يك دهكده به نام زُزاهي در ارمنستان آنها با هم جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا نيروي من اين نيروي شورشي را در هم كوبيد . ٨ روز از ماه تورواهر گذشته بود كه جنگ به پايان رسيد .
٤٢-٣٦  : پادشاه داريوش مي گويد : دوباره شورشيان ، به دور هم جمع شدند و دوباره به سمت دادرچيچ براي جنگ رفتند . يك دژ به نام تيگرا در ارمنستان بود . آنجا آنها جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري داد . به لطف اهورامزدا اين نيروي شورشي را باز هم در هم كوبيدند . ١٨ روز از ماه تُرواهرگذشته بود كه جنگ بين آنان در گرفت .
٤٥-٤٢ : پادشاه داريوش ميگويد : براي بار سوم شورشيان به دور هم جمع شدند و براي جنگ به سوي دادرچيچ رفتند در نزديكي دژي به نام ايما آنها جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد .
٤٩-٤٥ به لطف اهورامزدا نيروهاي من اين شورشيان را در هم كوبيدند . ٩ روز از ماه تيگرتچيچ گذشته بود كه آنها جنگيدند . سپس دادرچيچ منتظر من ماند در ارمنستان تا زمانيكه من در راه ماد بودم .
٥٤-٤٩ : پادشاه داريوش مي گويد : سپس يك پارسي به نام وميسا كه تحت فرمان من بود را به ارمنستان فرستادم من به او گفتم :” برو شورشياني كه مرا نمي خوانند در هم بكوبيد “ سپس وميسا به راه افتاد، وقتي او به ارمنستان رسيد شورشيان دوباره به دور هم جمع شدند و به سوي وميسا براي جنگ رفتند . در منطقه اي به نام ايزلا در آشور آنها جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد .
٥٧-٥٤ : به لطف اهورامزدا نيروهاي من شورشيان را شكست دادند . ١٥ روز از ماه انامك گذشته بود كه جنگ شروع شد .
٦٣-٥٧ : پادشاه داريوش مي گويد : مجددا براي دومين بار شورشيان به دور هم جمع شدند و براي جنگ به سوي وميسا رفتند در ناحيه اي به نام اتيار در ارمنستان آنها با هم جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا نيروهاي من شورشيان را در هم شكستند . در پايان ماه تورواهر گذشته بود كه جنگ در گرفت . سپس وميسا منتظر من ماند تا زمانيكه من به ماد رسيدم .
٧٠-٦٤ وقتي من از بابل بازگشتم به ماد رفتم وقتي به ماد رسيدم در يك شهر به نام كندرچ ، فورت كه در ماد خود را شاه مي ناميد دوباره با نيروي خود به جنگ من آمد ، پس ما جنگيديم . اهورامزدا مرا ياري كرد . به لطف اهورامزدا من نيروهاي فورت را شكست دادم . ٢۵ روز از ماه دكنيچ گذشته بود كه ما جنگيديم .
٧٨-٧٠ : پادشاه داريوش مي گويد : سپس فررت با چند سوار خود فرار كرد . در يك منطقه به نام زگا (ري) در اين باره به من خبر رسيد . در امتداد آنجا او مستقر شده بود . سپس من نيروهايي را به آنجا فرستادم . فررت اسیر شد و او را به نزد من آوردند . من بيني او را و گوشش را و زبانش را بريدم . و من يك چشم او را درآوردم . من او را از دروازه آويزان كردم تا تمام مردم او را ببينند . سپس در همدان من او را به دار آويختم و كساني را كه از او حمايت كرده بودند را زنداني كردم (‌ در يك قلعه )
٨٨-٧٨ : پادشاه داريوش مي گويد : يك مرد به نام نچستخم ( چیساتاخما ) از اهالی ساگارتی دوباره بر ضد من شورش كرد . او به مردم گفت : ” من در ساگارتی شاه هستم . شاهی از نسل هوخشتره “ سپس من نيروهاي مادي و پارسي را فرستادم . يك مادي را به نام تخمسپاد ( تهماسپاد ) به فرماندهي آنها برگزيدم . من به آنها گفتم : ” برويد و نيروهاي شورشي آنهايي را كه مرا نمي خوانند در هم بكوبيد . “ سپس تخمسپاد به نيروهايش راهي شد او با چیساتاخما جنگيد . اهورامزدا به من ياري رساند . به لطف اهورامزدا نيروهاي من شورشيان را شكست دادند . چیساتاخما را دستگير كردند و به نزد من فرستادند .

٩١-٨٨ : سپس من بيني وگوش او را بريدم و يك چشم او را درآوردم . و او را از دروازه شهر آويزان كردم تا مردم او را ببينند . سپس من در آشور او را دار زدم .
٩٢-٩١ : پادشاه داريوش مي گويد : اين كارهايي بود كه من در ماد انجام دادم .
٩٨-٩٢ : پادشاه داريوش مي گويد : پارتيه و وركان ( هيركانيه ) دوباره بر ضد من شورش كردند . آنجا يك مرد خود را فرائورتث نامیده بود . ويشتاسپ ، پدر من ، در پارتيه بود . مردم او را راندند و شورش كردند . سپس ويشتاسپ با نيرويي از آنها جدا شد كه به او وفادار بودند و دريك شهر به نام ويشپوراتيچ ، در پارتيه آنها با شورشيان جنگيدند . اهورامزدا مرا ياري كرد به لطف اهورامزدا ويشتاسپ نيروهاي شورشيان را در هم كوبيد . 22 روز از ماه ویاخنا گذشته بود كه جنگ به پايان رسيد .

ستون سوم
٢: پادشاه داريوش مي گويد : این کارهایی است که من در بابل انجام دادم .
٣١-٢: پادشاه داریوش می گوید : این است آنچه که من در زمان یکسال پس از پادشاهی انجام دادم . من ١٩ نبرد کردم . بخواست اهورامزدا من آنها را تارومار کردم و ٩ شاه را اسیر کردم . یکی از آنها مغ گئومات به دروغ می گفت : "من بردیا پسر کوروش هستم ". او پارس را شورانید . یکی آسرینا اهل عیلام ، او به دروغ می گفت : " من شاه عیلام هستم " . او عیلام را برضد من شورانید . یکی ندينتوبل اهل بابل . او فریب می داد و می گفت : " من نبوکدنصر پسر نبونید هستم " . او بابل را به آشوب کشید . دیگری مارتیای پارسی . او فریب می داد و می گفت : "من ایمانش شاه عیلام هستم " . او عیلام را شوراند . یکی فراورتیش ، اهل ماد ، او فریب می داد و می گفت : " من خشتریته از دودمان هوخشتره هستم " . او ماد را شوراند . یکی چیسراتاخما اهل ساگارتی ، او فریب می داد و می گفت "من شاه مرو هستم " . او مرو را شوراند . یکی وهیزداتای پارسی ، او فریب می داد و می گفت: "من بردیا پسر کورش هستم ". او پارس را نافرمان کرد . یکی آراخای ارمنی ، او فریب می داد و می گفت : " من نبوکدنصر پسر نبونید هستم " . او بابل را به آشوب کشاند .
٣٢-٣١: پادشاه داریوش می گوید : اینها ٩ شاهی بودند که در آن نبردها به اسارت گرفتم .
٣٦-٣٣ : پادشاه داریوش می گوید : دروغ سبب شد تا آن کشورها شورش کنند . شورشگران مردم را فریب می دادند . آنگاه اهورامزدا آنان را به من سپرد . من با آنان آنگونه که خواستم رفتار کردم .
٤٠-٣٦ : پادشاه داریوش می گوید : تو که پس از این شاه خواهی شد ، بشدت از دروغ بپرهیز . کسی را که دروغ می گوید به سختی مجازات کن ، اگر که فکر می کنی که کشور من باید بی گزند بماند .


 برگرفته از : http://www.hidarneh.com/haemanechian/darius_tabblette_behistoun_4_PR.htm

0 نظرات: