Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...
محک

سرانجام پس از سالها ، افتتاح پل و زیرگذر کمربندی و بزرگراه وحدت در بهمن ماه

یکی از پروژه های عمرانی کلانشهر شیراز که به خودی خود دارای رکورد رکود در اجرا بود بزودی افتتاح خواهد شد. به گزارش شیراز1400 ، عملیات اجرایی تقاطع کمربندی شیراز و بزرگراه وحدت و فرهنگشهر از حدود 4 سال قبل چشم آغاز شد و همچون سایر پروژه های مشابه بدلیل برطرف نکردن مشکلات تملک و معارضین قبل از شروع کار ، حدود 3 سال بدون پیشرفت چشمگیری رهاشده بود ، که با برطرف شدن موانع موجود ، ساخت آن با سرعت بالایی پیگیری گردید و هم اینک برای افتتاح در بهمن ماه سال جاری آماده می شود. افتتاح این پل ، همچنین پل دکترحسابی و  پل تقاطع آفرینش - بزرگراه وحدت نقش عمده ای دربالابردن بازده ای ساخت بزرگراه وحدت ایفا خواهند نمود ، موردی که تا کنون بدلیل ورودیهای غیراستاندارد ، سودمندی بزرگراه وحدت را زیر سئوال برده است.( بدلیل شرایط ساخت مکانی و تردد خودروهای سنگین امکان عکسبرداری مناسب وجود نداشت ) .






9 دی 90 .
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Azadegi :: Cloob :: Oyax :: Digg :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Email To: :: Subscribe to Feed

ایرج زبردست ، اتفاقی نادر و بزرگ در تاریخ رباعی سرایی ایران

ایرج زبردست (زاده ۱۲دی ماه ۱۳۵۳ شیراز) شاعر و رباعی سرای معاصر ایرانی است.شاعری که با نگرشی نو و متفاوت اندیشی خاص به قالب دیرینه رباعی جانی تازه بخشیده است.

ایرج زبردست از نگاه دیگران

بهاءالدین خرمشاهی، درباره این شاعر می گوید :ایرج زبردست زبده رباعی سرایان تاریخ بعد از خیام است شاعری گوشه گیر و بلند همت که مهمترین منبع الهام و پیشاوندی اش از یک سو به خیام بزرگ و از سویی دیگر به به نیما و پیروانش بر می گردد.با ذهن و زبانی نو به شکار مضامین بکر و نو می پردازد و اینگونه است که خالق شاهکارهایی می شود که انسان را به حیرت و تحسین اعجاب برانگیزی وا می دارد.بی هیچ مبالغه و تردیدی ایرج زبردست بزرگترین رباعی سرای روزگار ماست که حافظه ی تاریخ آن را به یاد خواهد سپرد و زمزمه ی رباعیاتش ورد زبان آیندگان خواهد بود. استاد خرمشاهی این رباعی را برای ایرج زبردست سروده است :
خیام زپشت پرده سرمست آمد
با کوزه ای از ترانه در دست آمد
بگذشت هزاره ای و ما چشم به راه
تا نوبت ایرج زبردست آمد

هيوا مسيح هم اينگونه می نويسد: ایرج زبردست شاعری شوریده که توگویی از نسل هزار سال پیش شاعران فارسی زبان را طی کرده که ناگهان از جهان خیام به امروز پرتاب شده. حرفهای خوبی برای گفتن دارد. حتی اگر بعضی حرفهایش تکراری باشد، اما شکل برخورد با زبان وشگردی که کمتر آگاهانه و طبعاً در شعری اتفاق میافتد گاه همچون هایکوهای ژاپنی زلال و ساده است، با معنایی شهودی. هر چند ممکن است امروز دیگر قالب رباعی را جزو قالبهای کلاسیک بدانیم و بسیاری از نوسرایان با آن کنار نیایند که ضرورتی است بازگشت به این قالب کهن اما کلاسیک شدن خوشبختی بزرگ شعر فارسی است که میتواند گاه توسط شاعری زنده و امروزی شود. چه عیبی دارد خشتی از هزار سال پیش را به امروز بیاوریم و از شیراز در گوشهای، گوش بر آن بخوابانیم و صداهای تازه و دیرسال و دیریاب و ساده را بشنویم. دربارهي رباعیهای ایرج زبردست که بی هیچ ادعایی فقط رباعی میگوید حتی اگر تصور کنیم رباعی دیگر از کار افتاده است در این زمان و زمانه که دیری است حتی از دست مدرن بودنمان نیز خسته شدهایم و رو به سوي نميدانم كجا ميرويم اما چه كنيم كه انسان آزاد است و روح شاعر آزادتر، روح ایرج زبردست دست به گردن دیروز انداخته، شادی و گریهها و غم امروز را میسراید، شیدایی و عشقرانی و شوریدگیاش هم جوان است، چه با رباعی موافق نباشیم در نگاهی مدرن و جایگاه پستمدرن و چه موافق باشیم، رباعیهایی در کتابهایی از او منتشر شده که سخت حیرت آور است...
مفتون امينی نيز اينگونه آورده است: سال ۱۳۸۲ یا ۸۳ بود که ایرج زبردست را با دو سه رباعی چاپ شده در ماهنامه ادبی شوکران شناختم و امسال با خواندن چاپ چهارم رباعی نامهاش با عنوان «باران که بیاید همه عاشق هستند» این شناسایی عمیقتر و شیرینتر شد. در این دفتر کوچک ولی پرمایه دستکم بیست رباعی اصیل و ناب و بیبدیل چاپ شده است که زبردست با آنها میتواند به تنهایی بر بلندای سکوی شعر رباعی این عصر بایستد و چشم انداز امیدبخش فردای روشن خود را ببیند و بعدها برای ما هم سهم بیشتری از کشف و شهود شاعرانه شورانگیزش ببخشد... به هر حال، من مستِ بوئیدن این گلبوتهي با طراوت و عطرآگین از باغ شعر شیراز شدم و این رباعی را به یادگار گفتم ونوشتم:
کردند ولی چنانکه بایست نشد
از آنهمه « نیست » ها یکی« هست» نشد
گفتند همه شعر « رباعی » اما
چون « ایرج » ما یکی « زبردست » نشد !

ايرج زبردست مبتكر رباعی تصويری
ايرج زبردست و سيمين بهبهانی
ايرج زبردست و جهانگير هدايت (برادرزاده صادق هدايت)
ايرج زبردست و دكتر باستانی پاريزی


 
رباعیات ایرج زبردست
شب توبه و صبحدم گناه دگري
گشتيم و نيافتيم راه دگري
از چاه به جاي آنكه بيرون آييم
كنديم درون چاه ، چاه دگري

بي خويش درون خويش كرديم سفر
از خويش نداشتيم يك لحظه خبر
نزديك تر از سايه به من بود كسي ؟
او راه دگر گرفت و من راه دگر

عالم ز وجود مبهمي مي ترسد
هر دم ز شبيخون غمي مي ترسد
ابليس همان روز ازل مي دانست
يك روز خدا از آدمي مي ترسد

در ساعت من ،حکایتی ناپیداست
در ساعت من، قطره هزاران دریاست
این عقربه ها که گرد هم می چرخند
انگار یکی شمس، یکی مولاناست

کشتند چراغ عالم افروزی را
دادند به ما  غم جگرسوزی را
صد بوسه به دست  ابن ملجم  می زد
می دید اگر علی چنین روزی را

تقدیم به ایران . و همه ی ایرانیان پاک سرشت

 تا در گل تقدیر دمید آن دم را
بی واژه نوشت قصه ی عالم را
ایران وطنم ، روز ازل بی تردید
از خاک تو می ساخت خدا آدم را

شب حادثه را اشارتی مبهم کرد
از قاعده ی جهان ، زمان را کم کرد
ای باور بی کرانه ، ای قوی سپید
پرواز تو ، پشت آسمان را خم کرد

شب بود ، شبی فراتر از باور بود
در سینه تنگ من دلی دیگر بود
آنشب که ازل قدم به چشم تو گذاشت
یک جام شراب دست پیغمبر بود

این رباعی برای چهلمین روز ندا آقا سلطان ، کبوتری که روی پیشانی

از کوچه تاریخ صدا می آید
گلبانگ خدا خدا خدا می آید
فریاد بلند سبز آزادی ما
از حنجره سرخ ندا می آید

این رباعی ، برای این روزها ، این روزهای عجیب و کبود .......
و  مردمی که در چشمهایشان ابرهای خاکستری تجمع  کرده اند

شک ، پنجره ای بروی دنیا وا کرد
شک ، آن لغت غریب را معنا کرد
شک ، خیر ه به زندگی ، حقیقت را هم
بین همه ی  دروغ ها ، پیدا کرد

يكباره جهان سر به گريبان گم شد
هر ثانيه در هجوم عصيان گم شد
يكباره دهان آفرينش وا ماند
ابليس اناالحق زد و انسان گم شد

آمیخت شبی سپید با لبخندش
آتش به سجود آمد و شد پابندش
عصیانی ایمانم و می گویم فاش :
زرتشت پدر بود و علی فرزندش

ای کــــــاش حدیث کوچ باور می شد
دیواره هر قفس پــــر از در می شد
من مانده ام و خـــیال پروازی سبز
ای کـــاش دلم شبی کبوتر می شد

بر دوش نگاه ، نعش دیدار شدم
سر تا به قدم ، زخمی آوار شدم
تا خواست نفس نقش عدم را بکشد
من خواب تو را دیدم و بیدار شدم

شـــــب، ساعت ابري مرا داد به تو
افتاد نگاه خسته ي باد به تو
باران زد و خيس شد تن خاطره ها
باران زد و باز يادم افتاد به تو

در خانه صدای دیگری خواهد بود
من با خبر از هر خبری خواهد بود
من رو به در ایستاده ، من مي داند
در باز شود ، باز دري خواهد بود

من:فلسفه ی خاکم و هستم تا نیست
یعنی که رسیده ام به هستی با نیست!!!
در من تب تکرار ازل پیچیده ست
جایی برسم که هیچ هم آنجا نیست

گفتند کلام تابناکم کفر است
اندیشه ی اشراقی تاکم کفر است
اینسان که طواف می کنم میکده را
گر کعبه نسازند ز خاکم کفر است

عمرم که نفس به جستجو می ریزد
از چشم دو عالم آرزو می ریزد
پیغمبر عاشقان دلسوخته ام
گر آه کشم کعبه فرو می ریزد

در بازی عشق زندگی باخت مرا
جز درد، کسی دریغ،نشناخت مرا
هر در كه زدم سنگ جوابم دادند
اين شهر به یــــاد كوفه انداخت مرا

مــــن: قامت مرگ را کفن می خواهم
با حادثه جنگ تن به تن می خواهم
با دست شراب کعبه را باید شست
این ست حماسه ای که من می خواهم

شب برکه ی ماه
شب سکوتی شنواست
شب خیره به هر چه هست
شب خیره به ماست
شب در من و....
من در شب و.....
شب می داند:
هر جا که منم هزار و یک غار حراست


                                              
هفتاد و یکمین سنگ قبر
به یدالله رویایی
تن ، من ، من تن : تنی تنان خواهد شد
هر سمت نهان من دهان خواهد شد :
هر جا که زبان منزل خاک شوم
آنجـــا همه جای این جهان خواهد شد


از هر طرفی باد...وَ.....
از هر طرفی شب، لکنت فریاد.....وَ....
از هر طرفی سنگینی بی ثانیه ای با سرسام
روی تنم افتاد...وَ....
....از هر طرفی......

درویــــش همیشه بی نیاز، آینه است
صدقای سرود* شهرراز ،آینه است
با سنگ دلان سنگ در دست بگو
آییــنه اگر شکست باز ، آینه اسـت

 می خواهم با پرنده
اینجا ، آنجا
با کوه ، درخت ، چشمه
با دریا ، با پروانه ، هوا ، نور
و...و...
 دوست شوم
می خواهم با بهار باشم :
تنها

آهای خبر خبر خبر
امشب در میدان بزرگ شهر
مردی دیگر بر دار کشیده می شود
..................
 امشب ماه ابری
تن وقت سرخ
 .....آهای خبر .....

من هوش الفبای جهان،من داناست
در من خرد هزار و یک مولاناست
من بی همه
من با همه
من شکل همه
من آن لغتم که هر لغت را معناست

دیدم همه شکلها رها از خویش اند
خاموش تکلمند و می اندیش اند
دیدم که سماع می کند باد به دشت
 دیدم همه ی درخت ها درویش اند

دست همه سنگ طعنه و صد رنگی ست
سهم من و تو:شکستگی،دلتنگی ست
ای دل،قدم خیال بر می داری
برگـــرد،که خانه ی خدا هم ســـنگی ست

با ساعت من که نیستی
فکر مرا تا عقربه های تلخ
تا حادثه ها
تا عصر هزار جمعه
تا ..... خواهد برد
.................
 ای ثانیه
با تو
من کجا؟
فکر کجا ؟

فهمید دهان من دهانی دگر است
در مرگ ضمیر هفتمی شعله ور است !؟
فهمید که قفل بی کلیدی در ماست
فهمید همیشه یک نفر پشت در است

اینجا که دقیقه مرد...آنجایی و بعد...؟
تبدیل به تعریف معمایی و بعد...؟
...با شکل دگر...
....جای دگر...
...بار دگر....
 می آید و می آیم و می آیی و بعد..؟

مثل تن سنگ سخت باشم شاید
یک جغد سیاه بخت باشم شاید
حالا که دهان عقلم و انسانم
صد سال دگر درخت باشم شاید

بــاغ از تو، ادامه ی بهــارش با من
آوای زلال صد هزارش با من
شبهای قشنگ دوستت دارم را
یکبار بگو هزار بارش با من

داریم هماره خنجر شک در مشت
هان بی خبران، بی خبری ما را کشت
تا چند به گرد فرقه ها چرخیدن
زرتشت علی بود ، علی هم زرتشت

کی چشم من از تو ؟
کی جهان از باران ؟
کی ماه
در ایستگاه هر شب
عریان سرمی زند از پنجره ؟
کی می آیی
ای طرح لبان وقت
ای این
ای آن ؟

آنسوی جهان: دهانی از همهمه نیست
از ریزش تدریجی تن واهمه نیست
آنسو نه زمان نه سمت....
اینجا که منم :
شکل دگری هست که شکل همه نیست

حالا از با تو می نویسم
حالا هر قدر که خواستی بمان
حالا با این سایه و.....
این اتاق و ....
.................
شاعر :
حالا باید به تو فکر کرد
از حالا تا.....

فریاد کشید برگ :
ای داد
ای داد
ای داد
دوباره باد می آید باد.
اینبار تن وقت نلرزید ،
اینبار :
افتاد : نیفتاد
نیفتاد : افتاد

ای کعبه ، منم صدای دلسوخته ها
آتش به دلی چو من ، ندیده است خدا
این پرده که گرد توست ، می دانی چیست ؟
دود دل من طواف کرده است تو را

ای مــــــــــثل غرور ساده ی آینه فاش
کـــــاری نکنی شکستگی آید و کــاش
دیـــــــدار تو بــا آینـــــه حــــــــرفی دارد
هم با همه باش و هم جدا از همه باش

تب ، یک تب ناگهان ، شکستم می داد
چون شمع ، سری شعله پرستم می داد
می سوختم آنچنان که آتش تا صبح
فریاد زنان ، آب به دستم می داد

روح سحری ، ناز دمیدن داری
مثل غزلی تازه ، شنیدن داری
ای قصه ی روزهای من بودم و تو
آنقدر ندیدمت که دیدن داری

باید به تماشای ندیدن برسی
 بی بال به آغوش پریدن برسی
چون پل که پر از عبور یاد من و توست
بگذر ز خودت تا به رسیدن برسی

هستی نفس ساعت سرگردانی ست
در ثانیه ها دلهره ی پنهانی ست
تسبیح قیامت است در دست زمان
هر دانه ی آن جمجمه ی انسانی است

آهم که هزار شعله در بر دارد
صد سلسله کوه را ز جا بر دارد
من رعدم و می ترسم اگر آه کشم
سرتاسر آسمان ترک بر دارد

تکـــرار ٬تو را دید ٬مرا دید چه شد ؟
یا این همه آسیاب چرخید چه شد ؟
هــر روز در امتــداد هــر روز دگــر
در باز شد و کسی نفهمید چه شد

باران: تـــب هـــر طـــرف ببــارم دارم
دهقان: غــــم تا به کـــی بکارم دارم
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت:
مـــن هــر چـــه که دارم از نــدارم دارم



زد بانگ کسی که جاده ها را می زیست:
ای  بی خبر  از  عاقبت   راه  نایست !
آن سوی قدم ها که نمی دانم کیست
پیوسته کسی هست که می گوید:نیست

من : او : تو: چقدر در تلاشند همه 
از حادثه سنگ می تراشند همه
.....................
طوبای دقیقه های عریان ازل
ای کاش تو باشی و نباشند همه

لبهای تو سوره سوره تفسیر خداست
چشمان تو بی ریا تر از آینه هاست
ای سبز ترین سبزترین سبزترین
سیمای تو سین هشتم سفره ی ماست

آیینه ی روزگار لبخند خداست
آرامش سبزه زار لبخند خداست
از عطر نگاه باغ ها دانستم
نام  دگر بهار  لبخند  خداست

امروز بیا ترانه خوانی بکنیم
با سبزه و آب همزبانی بکنیم
عید است و غبار غم گرفته است دلم
ای اشک بیا خانه تکانی بکنیم

زاهد چو  جدال با خدا خواهد کرد
از فاجعه محشری بپا خواهد کرد
گر شهوت او به خلوتش رخنه کند
با سایه ی خویش هم  زنا خواهد کرد

به استاد محمدرضا شجریان
دســـت نفست ســتاره ها را چیــده است
شـب با دف ماه ٬ تا سحر رقصیده ا ست
همــچون ســحر از عــطر اذان سرشاری
انـــگار لــب تــو را خـــدا بوسیـده سـت 

در سوگ صادق هدایت
چون روح وجود تو معمایی بود
آمیزه ای از جنون تنهایی بود
روزی که تو را خاک در آغوش کشید
زانو زدن مرگ تماشایی بود

تا بال و پر عمر به رنگ هوس است
از اوج سرازیر شدن یک نفس است
آن لحظه که بال زندگی می شکند
در چشم پرنده آسمان هم قفس است

 در میکده های مکه پیدایم شد
صد کعبه چراغان تماشایم شد
آنقدر شراب عاشقی نوشیدم
تا حی علی الشراب فتوایم شد

کوروش کبیر
رودیم ولـــی هم نفس مــردابیم
سیلی خور این زمانه ی کج تابیم
تـــاریخ به زیر آب فـــریاد کــشید :
کوروش تو بپا خیز که ما در خوابیم

ما ریشه ی لحظه های بی بنیادیم
مــــا خــــــــاک عبور ناکــــجا آبادیم
ما فلسفه ی گذشتن از خویشتنیم
بادیــم و اســـــــیر هر چه بادا بادیم

جایی که حماسه ریشه در غم دارد
هــــر سال دوازده مُحرّم دارد
ای دوست ، چگونه دم ز مولا بزنم
این شهـــر هزار ابن ملجم دارد

من  : دهکده ها نبض حقایق هستند
او  : مردم ده  با تو  موافق  هستند
ناگاه صدای  خیس  رعدی  پیچید :
باران که بیاید  همه  عاشق  هستند

آیینه سیاه پوش عالم شده است
حیرانی تاریخ ، مجسم شده است
وقت است که اسلام گریبان بدرد
هر بولهبی رسول اکرم شده است

تا  گریه  طلسم ِ درد  را می شکند
دل ، حرمت ِ آه ِ سرد  را می شکند
دریای هزار موج ِ طوفان خیز است
اشکی که غرور ِ مرد  را  می شکند

تا عشق ترانه خوان چشمان ِ  غم است
راه ِ من و تو همیشه پر پیچ و خم است
ای  حسرت ِ  روزهای  بی برگشتم
صد بار که  عاشقت شوم باز کم  است

امشب  دلم  از  آمدنت  سرشار است
فانوس به دستِ کوچه ی دیدار است
آن  گونه  ُترا   در  انتظارم   که  اگر
این چشم بخوابد آن یکی بیدار است

دل ، عشق پر از رنگ و ریا دوست نداشت
یک لحظه تو را ز من جدا دوست  نداشت
ای آینه دارخلوتم باور کن
اندازه ی من کسی تو  را  دوست  نداشت

چون غربت آفتاب ، خونین کفنم
با سرخترین ِ واژه ها  هم سخنم
این شعر، تمام حرفهایم را گفت:
دلتنگ ترین شاعر این شهر منم

شد کوچه به  کوچه جستجوعاشق او
شد با  شب و گریه روبروعاشق  او
پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم و او عاشق  او ...

ناگاه تو . ناگاه صدایی در وقت :
ناگاه   نمای  ردپایی  در  وقت  :
ناگاه لبان مرگ  در  جانم  ریخت :
ناگاه دگر نبود  جایی  در  وقت .

دل  ٬  این دل پر حسرت و غم هدیه به تو
شمع  وشب و دفتر  و  قلم  هدیه  به  تو
می خواستم  از   درد   جدایی  بنوی ...
این نامه ی  نا  تمام  هم  هدیه   به   تو

دیدم که درون من دری وا ماندست
یک  ثانیه تا سقوط دنیا ماندست
دیدم که عبور می کنم از  هر سو
دیدم که زمان پشت سرم جاماندست

بگذار که خلسه گاه دیدار شوم
از هر چه ندیدنی ست٬ سرشار شوم
ای صبح به دیده ام مکش سرمه ی نور
من خواب نبوده ام که بیدار شوم

در خواب ، چراغ تا سحر دستم بود
در خواب ، کلید ِ هرچه در ، دستم بود
زیبا تر از این خواب ، ندیدم خوابی
بیدار شدم دست ِ تو در دستم بود

من من من زیر پوست، بالا با دوست:
تن تن تن خیس نور، این من یا اوست؟
اینجا همه چیز چشم و هر چشم کسی ست
اینجا نفس پرنده ها هم یا هوست

زرتشت بیا که با تو اُمید آید
شب نیز صدای پای خورشید آید
تاریخ اگر دوباره تکرار شود
کعبه به طوافِ تخت جمشید آید

ترسم که ز خیل حق کنارش بزنند
صد زخم به یازده تبارش بزنند
آن معجزه ای که انتظارش جاریست
ترسم که بیاید و بدارش بزنند

ما خلوتِ رخوت زده ی مردابیم
تصویر سرابِ تشنگی در آبیم
عالم کفنی به وسعتِ بی خبری ست
ای خواب ، تو بیداری و ما در خوابیم

چون جاده به زخم رفتن آراست مرا
یک سینه تپش نفس نفس کاست مرا
این بود تمام ماجرای من و او
می خواستمش ولی نمی خواست مرا

خاموش به کوی روشن ماه برو
تا خلوت عارفان آگاه برو
حیران تماشای رسیدن ها باش
بی چشم ببین و بی قدم راه برو

آئینه ی باورم مرا خنجر زد
آن نیمه ی دیگرم مرا خنجر زد
تاریخ ٬ هزار دیده هابیل گریست
وقتی که برادرم مرا خنجر زد

در سنگ تب جامه دریدن هم هست
در کوه پر و بال پریدن هم هست
رازیست میان جاده و مرد سفر
در هر نرسیدنی رسیدن هم هست

امروز دگر چشم حقیقت بین نیست
در شهر قلندری جنون آیین نیست
تا کی به سکوت دل سپردن ٬ تا کی
مردم به خدا دین محمد  این نیست

یک عُمر به هَر بَهانه زخمم می زد
با خنجر و تازیانه زخمم می زد
یک سو غم ِدوست بود و یک سو غم ِنان
با تیغ ِدو دَم زمانه زخمم می زد

َصد بار به سنگ ِکینه بستند َمرا
از خویش غریبانه گسستند َمرا
گفتند هَمیشه بی ریا باید زیست
آئینه شدم ، باز شکستند َمرا

می دانی و ...
می دانم و ...
اوهم لابد می داند و ...
( فِکر می کند ما با خود :
این دایره عاقبت هَوایش اَبریست
اَز بارش مُستطیل پُر خواهد شد )

در عشق اگر عذاب ِ ُدنیا بکشی
با اشک به دیده طرح ِدریا بکشی
تا خلوت ِمن هزار غربت باقیست
تنها نشدی که درد ِ تنها بکشی

مَن عشق ِ حِماسه آفرین می خواهم
منصورم و شور ِآتشین می خواهم
لب بَر لب ِمرگ و َرقص بَر چوبه ی دار
آرامش ِخویش را چنین می خواهم

به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Azadegi :: Cloob :: Oyax :: Digg :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Email To: :: Subscribe to Feed

شیراز پایتخت فرهنگی و مهدتمدن ایران زمین (4)

هیچ سرزمینی بدون قلب تپنده اش زنده نیست
فارس قلب تاریخ و فرهنگ و هنر و علم ایران زمین در همه ی موارد سرزمین برتر ایران و کل منطقه است.
و شیراز پایتخت همیشگی فرهنگ و تمدن ایران زمین زادگاه چنین بزرگانی ست :
بهترین غزلسرای تاریخ ادبیات ایران: حافظ
بهترین نویسنده و تاثیرگذارترین شاعر و نثرنویس تاریخ ایران: سعدی
بهترین شاعر سبک هندی :عرفی شیرازی
یکی از بزرگترین فیلسوفان ایران:ملاصدرای شیرازی
یکی از بزرگترین دانشمندان ایران:قطب الدین شیرازی
بهترین رباعی سرا و شاعر معاصر ایران: ایرج زبردست
و ...
علاوه بر این در ثبت آثار ملی وجهانی پیش تاز است 
دیار برتر گردشگری ست و هیچ شهری چون شیراز نیست که ده ها و صد ها اثر دیدنی و فرهنگی و تاریخی داشته باشد.
شیراز شهری شگفت و با قدمتی حداقل هفت هزار ساله در طول تاریخ پر فراز و نشیب خود چون نگینی بر تارک ایران درخشیده است. و نام هنرمندان واندیشمندان بسیاری را به تاریخ علمی و هنری جهان افزوده است. بر آنیم تا با جستجو درتاریخ این شهر کهن به خصایص این شهر که موجب بالیدن بزرگانی در عرصه هنر و علم جهان بوده پی ببریم. از این رو گفتگویی با دکتر جمشید صداقت کیش پژوهش گر حوزه تاریخ خصوصا تاریخ فارس داشتیم.

خلاصه ای از گفتگوی دکتر جمشید صداقت کیش درباره پیشینه شیراز

خانم دکتر شیرین بیانی در کتاب سعدی خاک شیراز بوی عشق می گوید وجود خاک شیراز تاثیر بسیاری در پروردن سعدی داشته و اگر سعدی در شهر دیگری زاده شده بود چنین بزرگ و بلند آوازه نمی شد.
بله وجود فضایی فرهنگی است که موجب بالندگی افراد می شود بتهون می گوید اگر من در افریقا بودم طبال (طبل زن) خوبی می شدم!
در آن روزگار دو بزرگمرد سعدی و حافظ در فاصله کم توانستند آثاری به ادبیات جهان عرضه کنند که در طول قرنها جاودان بماند با وجود اینکه در آن دوران مغولها حملاتی به شیراز داشتند و اوضاع روزگار نابسامانی های داشته است.
قطعا می دانید که در زمان حیات سعدی ملوانان چینی شعر سعدی از بر داشتند و می خواندند همه اینها نشان دهنده مرکزیت شیراز در تولید فرهنگ و هنر و انتقال آنست.
شیراز دردوره های مختلف تاریخی دارای لقب های بوده مثل دارالملک، دارالعلم و دارالفضل و... آیا این لقب ها در آن دوره به طور رسمی رواج داشته یا این لقب ها بر زبان عامه مردم جاری بوده و به ما رسیده. اغلب لقبهای شیراز مثل همین چند موردی که نام بردید از لقبهای رسمی این شهر بوده و درفرمانهای حکومتی ذکر می شد مثلا در دوره اتابکان لقب دارلملک در فرمانها برای شیراز به کار برده شده است .
به چه استنادی این القاب به شیراز تعلق می گرفته و چطور شده که یک شهر در طول تاریخ این تعداد لقب داشته؟
این حاصل همان فضای فرهنگی رایج در شیراز بوده است با آشنایی بیشتر با تاریخ شیراز در می یابیم که این لقبها نظیر دارالعلم و دارلفضل لقبهای بسزای برای این شهر بوده است به طور مثال ملاصدرا در این شهردر حجره خود در مدرسه خان عللاوه بر تدریس فلسفه و دروس اسلامی فیزیک شیمی و هندسه تدریس می کرده...

نباید از این مهم را از نظر دور داشت که شیراز در عصر حاضر هم «مهد» و «پایتخت» علم و هنر ایران است جالب است که بدانید 28 نفر از دانشمندان ناسا آمریکا شیرازی هستند.

برای آنکه شیراز به دوران اوج خود برگردد باید برنامه ریزی طولانی مدت کرد شیراز شهر شعر است .مثلا ما اکنون در میان شعرای فارس چهار شاعر داریم که رباعی در حد خیام می گویند. ایرج زبردست، شاپور پساوند ، آقای حکمتی و اصغر نیکو از آباده اما اینها را مردم عادی و حتی برخی از هنرمندان نمی شناسند! در این شهر فرهنگی حداقل باید ماهی یک دفعه سخنرانی ادبی و یا علمی خارج از محدوده سیاسی برگزار شود اگر این سخنرانی ها بار سیاسی نداشته باشد حتما تاثیر خود را می گزارد از نظر فرهنگی 2800 اثر باستانی در فارس شناسایی شده و در میان 30 استان ایران مقام اول را دارد اما از میان این 2800 اثر چند اثر را دانشجویان معماری و یا هنر میشناسند؟ تاکید می کنم اگر برنامه های فرهنگی خارج از چهارچوب سیاسی به طور پیگیرانه برگزار شود می تواند موثر باشد.

دکتر صداقت کیش طی تحقیقی مشخص کرده است حدود 3000 نفر با نام و پسوند شیرازی در متون تاریخی آمده است که یا شاعر یا نویسنده یا دولتمرد هستند.

****
درباره ی بزرگی های کوروش و ایرانیان کتب فراوانی نوشته شده است. و برای دشمنان این بزرگمردان همین نوشته ها خاری ست که در چشمانشان فرو می نشیند: 

دکتر هانری بر دانشمند فرانسوی - تمدن ایران باستان 
این پادشاه بزرگ یعنی کورش هخامنشی برعکس سلاطین قسی القلب و ظالم بابل و آسور بسیار عادل و رحیم و مهربان بود زیرا اخلاق روح ایرانی اساسش تعلیمات زردشت بوده. به همین سبب بود که شاهنشاهان هخامنشی خود را مظهر صفات می شمردند و همه قوا و اقتدار خود را از خدواند دانسته و آنرا برای خیر بشر و آسایش و سعادت جامعه انسان صرف می کردند .
 
افلاطون قوانین ( 477 تا 347 پیش از میلاد ) :

پارسیان در زمان شاهنشاهی کورش اندازه میان بردگی و آزادگی را نگاه می داشتند . از اینرو نخست خود آزاد شدند و سپس سرور بسیاری از ملتهای جهان شدند . در زمان او ( کورش بزرگ ) فرمانروایان به زیر دستان خود آزادی میدادند و آنان را به رعایت قوانین انسان دوستانه و برابری ها راهنمایی میکردند . مردمان رابطه خوبی با پادشاهان خود داشتند از این رو در موقع خطر به یاری آنان میشتافتند و در جنگها شرکت میکردند . از این رو شاهنشاه در راس سپاه آنان را همراهی میکرد و به آنان اندرز میداد . آزادی و مهرورزی و رعایت حقوق مختلف اجتماعی به زیبایی انجام میگرفت .
 
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Azadegi :: Cloob :: Oyax :: Digg :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Email To: :: Subscribe to Feed

مجموعه تجاری - تفریحی مدرس

 از پروژه های ارائه شده در نمایشگاه فرصتهای گردشگری که در هفته ی جاری در حال برگزاری است ، پروژه زیبای تجاری - تفریحی بلوار مدرس می باشد. این پروژه در یک طبقه زیرزمین ، طبقه هم کف و سه طبقه روی زمین تعریف شده است.امکانات این پروژه به شرح زیر است :

طبقه 1- : کاربری ورزشی شامل : زمین بازی کدکان ، استخرشنا ، بدنسازی ، سونا و زمین ورزشی روبازو همچنین چند فروشگاه لوازم ورزشی
طبقه همکف ، اول و دوم : هایپر مارکت ، نمایندگی برندها ، کافی شاپ ، فروشگاه لوازم لوکس و تزئینی ، فروشگاه ساعت و جواهرآلات
طبقه سوم : شهربازی ، رستورانها ، سالنها بیلیارد و بولینگ

با توجه به موقعیت مناسب پروژه و سودآوری آن ، با جذب سرمایه گذار ، امید است عملیات اجرایی آن بزودی آغاز شود.








 8 دی 90 .
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Azadegi :: Cloob :: Oyax :: Digg :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Email To: :: Subscribe to Feed

بازار بزرگ مبل شیراز

مجتمع بازار مبل شیراز در منطقه ای در مجاورت کارگاههای تولید مبل و بزرگراه جاده ترانزیت جنوب شیراز قرار دارد و این مجتمع برای مشاغل مرتبط با مبلمان و دکوراسیون داخلی از جمله نمایشگاههای مبلمان،سرویس خواب،انواع پارچه مبلی و.....ساخته میشود ودارای ویژگیها و معماری خاص و منحصر به فرد می باشد.فاز یک مجتمع بازار مبل شیراز با زیر بنایی بالغ بر 17000متر مربع در دست احداث میباشد.
برخی امکانات این مجموعه عبارتند از :                                   
1-مجهزبه چهاردستگاه آسانسورنفربرشیشه ای
2-مجهز به دو دستگاه آسانسور مخصوص بار
3-سیستم هوشمند مرکزی (BMS)
4-سیستم هوشمند برق اضطراری
5-سیستم اطفای حریق اتوماتیک
6-سیستم سرمایش و گرمایش مرکزی
7-سیستم های پیشرفته امنیتی و دوربین های مدار بسته
8-شبکه مرکزی کامپیوتر و اینترنت در کلیه طبقات
9-پیش بینی محلی به عنوان کافی شاپ یا فست فود
10-نور پردازی مدرن د نماهای داخلی وخارجی
11-حضور یکی از شعب بانک در پروژه جهت تسهیل در تبادلات مالی
12-طراحی خاص برای بازدید از کلیه طبقات بدون نیاز به آسانسور وپله
13-دو طبقه پارکینگ با زیربنای حدود 5000 متر مربع جهت رفع نیاز بازدید کنندگان
..................................
همچنین بازار مبل شیراز با دسترسی آسان به راه آهن ،فرودگاه و بزرگراه های اصلی واستانهای همجوار و حضور بخش بسیار مهمی از دست اندکاران صنعت مبلمان در این منطقه یکی از اهداف انتخاب این محل می باشد.
احداث این پروژه موجب : رونق اقتصادی ، اشتغالزایی ، جلوگیری از خروج ارز  ،رشد وتوسعه صنعت مبلمان وصنایع وابسته در جنوب کشور خواهد شد.
از انجا که استا ن فارس به عنوان استان پشتیبان جنوب کشور همواره مورد توجه هموطنان عزیزبوده این بازار با هدف تقویت و پشتیبانی نیازمند های جنوب کشور در خصوص مبلمان احداث می گردد .








 7دی 90 .
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Azadegi :: Cloob :: Oyax :: Digg :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Email To: :: Subscribe to Feed

آخرین اخبار از مجموعه بزرگ خلیج فارس شیراز // افتتاح کامل مجتمع در سال آینده

 افتتاح 3 بازار خلیج فارس و هایپرمارکت کارفور در بهمن سال جاری. به گزارش شیراز 1400، در جریان بازدید از این پروژه ی بزرگ که در نوع در ایران و خاورمیانه بی نطیر می باشد ، آقای غفاری مسئول روابط عمومی پروژه تجاری - تفریحی خلیج فارس افزود : هایپر مارکت خلیج فارس در بازار شماره یک این مجموعه و در طبقات همکف و 1- به مساحت 13000 متر مربع و همجنین 2 بازار دیگر این مجموعه در بهمن سال جاری آماده افتتاح خواهد بود.

برج هتل 5 ستاره پارس مجموعه خلیج فارس نیز تا سال 92 اماده بهره برداری خواهد شد.






اما یکی از قسمتهای خاص پروژه آب نمای آب و آتش موزیکال این مجموعه خواهد بود که پس از افتتاح جلوه ای بسیار زیبا به ورودی این مجموعه عظیم خواهد داد.

 شهربازی ایران لند : شهربازی روباز این مجموعه نیز در سال آینده به همراه 3 بازار دیگر و مجموعه تفریحی مسقف به بهره برداری خواهد رسید. کلیه وسایل تفریحی ایران لند خریداری شده و به محض آماده شدن زیرساختها نصب خواهند شد. دریاچه مصنوعی خلیج فارس نیز در کنار ایران لند در حال احداث می باشد که شبیه به خلیج فارس خواهد بود.









7 دی 90 .
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Azadegi :: Cloob :: Oyax :: Digg :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Email To: :: Subscribe to Feed

اختصاصی شیراز1400 : ساخت برج هتل 50 طبقه و استخر 7 طبقه در معالی آباد

ساخت مجتمع بزرگ تجاری - تفریحی و مسکونی APS2  طی ماه های آینده شروع خواهد شد. بر اساس اطلاعات بدست آمده ساخت مجتمع APS2 که در نوع خود بسیار عظیم و منحصر بفرد خواهد بود با تخریب کامل مغازه های موجود و همچنین دفتر شرکت عمران فارس آغاز خواهد شد. مهمترین سازه ی این مجموعه بزرگ ، هتل 50 طبقه آن هست که در کنار آن سایر اجزای مجموعه ساخته خواهد شد.امید هست که ساخت این مجموعه همانند APS1 با سرعت شروع و پیگیری شود تا با سازه ی منحصر بفرد خود باعث تحولی بزرگ در منطقه معالی آباد شیراز شود. اطلاعات دقیق تر این پروزه را در هفته آینده در اختیار شما خواهیم گذاشت.



اما ساخت مجموعه پارک آبی معالی آباد شیراز در مقابل مجموعه APS1 نیز در حال انجام هست که شامل 7 طبقه استخر و سایر امکانات جانبی می باشد.خاکبرداری و سایر عملیات این مجموعه در حال انجام بوده و سایر اطلاعات این مجموعه در هفته آینده در اختیار شما عزیزان قرار خواهد گرفت. در ادامه تصاویری از محل پروژه و میزان پیشرفت آن را مشاهده میکنید :

6 دی 90 .
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Azadegi :: Cloob :: Oyax :: Digg :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Email To: :: Subscribe to Feed

افتتاح پل تقاطع کمربندی و شهرک میانرود تا پایان سال جاری

با پایان یافتن عملیات ساخت پل تقاطع کمربندی و شهرک میانرود این پل تا پایان سال افتتاح می شود. به گزارش شیراز 1400 ، ساخت این پل از سال 87 آغاز شد اما به دلیل مشکلات تملک و تغییر طراحی پل ، تا سال گذشته متوقف ماند ، تا اینکه از تابستان سال گذشته عملیات ساخت آن سرعتی دوباره گرفت و تا کنون عرشه ی پل بوطر کامل نصب شده است و عملیات ساخت 4 لوپ پل درحال انجام می باشد. این پل از لحاظ طراحی ، ساختاری شبیه به پل تقاطع کمربندی و بلوار امیرکبیر خواهد داشت. با ساخت این پل و همچنین تکمیل مسیر دسترسی به ورزشگاه بزرگ شیراز واقع در شهرک میانرود ، مسیری مناسب برای دسترسی به ورزشگاه بزرگ شیراز ایجاد خواهد شد.








6 دی 90 .
به اشتراک بگذارید:(کدنویسی این ابزارک)

Balatarin :: Azadegi :: Cloob :: Oyax :: Digg :: Friendfeed :: Twitter :: Facebook :: Greader :: Email To: :: Subscribe to Feed